شیشه و سنگ...
شیشه و سنگ
او مظهر عشق بود و من مظهر ننگ
وقتی که فشردمش به آغوش تنگ
لرزید دلش ، شکست و نالید که : آخ
ای شیشه چه می کنی تو در بستر سنگ..!! ؟
+ نوشته شده در چهارشنبه هشتم تیر ۱۳۹۰ ساعت ۸:۱۵ ب.ظ توسط سورج براتی
|